کد مطلب:30754 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:154

تبلیغات علیه امام علی











كاری كه تبلیغ ساخته است از اسلحه ساخته نیست، تبلیغ اندیشه ها را تغییر می دهد و با تغییر اندیشه ها، افراد خود مسلح می شوند و تا آخرین نفس می جنگند اینكه می بینیم بنی امیه توانستند شام را علیه امام علی (ع)، امام حسن (ع) و امام حسین (ع) بسیج كنند نتیجه تبلیغات معاویه بود نتیجه تبلیغات گسترده معاویه این شد كه هر صفت زشتی را به امام علی (ع) نسبت دادند و بر اثر تبلیغات گسترده و مداوم، مردم نیز باور كردند كه چنین است معاویه تصمیم گرفته بود كینه و دشمنی با امام علی (ع) را در سراسر دنیای اسلام به صورت یك فرهنگ درآورد به سخنانش گوش كنید: «ان قوما من بنی امیه قالوا المعاویه یا امیرالمؤمنین انك قد بلغت ما املت فلو كففت عن لعن هذا الرجل فقال لا و الله حتی یربو علیه الصغیر و یهرم علیه الكبیر و لا یذكر له ذاكر فضلا».[1].

جمعی از بنی امیه به معاویه گفتند: ای امیرالمؤمنین تو كه به آرزویت رسیدی اگر از لعن این مرد دست برداری بهتر است؟ معاویه پاسخ داد، به خدا قسم هرگز،!! تا اینكه كودكان بر این شیوه تربیت شوند و بزرگان بر این روش پیر شوند و هیچ گوینده ای از فضائل او نگوید.

معاویه برای رسیدن به این هدف تمام امكانات تبلیغی حكومت خود را بكار گرفته بود آنان اهل تبلیغ بودند به شهرها و روستاها اعزام می كرد و علیه امام علی (ع) تبلیغ كنند به یك نمونه توجه كنید: عمرو بن ثابت سوار بر مركب می شد و در شهرها و روستاها دور می زد و هر جایی می رسید مردم را جمع می كرد و علیه امام تبلیغ می كرد و جملاتی درباره حضرت می گفت ابن ابی الحدید بخشی از آنها را آورده است ولی چون از ترجمه آن شرم داشتیم نیاوردیم.[2] و آنان كه توان تحرك لازم برای سفر نداشتند با دادن پول و... وادار می كرد علیه امام حدیث جعل كنند. به این جریان توجه كنید: معاویه جمعی از صحابه مثل ابوهریره، عمرو بن عاص و مغیرة بن شعبه و جمعی از تابعین از قبیل عروة بن زبیر را حقوق معتنابهی برایشان در نظر گرفت كه بنشینند و علیه امام علی (ع) و ضرورت بیزاری از او جعل حدیث كنند و احادیث را به پیامبر نسبت دهند.[3] اثر تبلیغات بنی امیه آنقدر زیاد بود كه پس از مدتی مردم مدینه كه مركز اسلام، وحی پیامبر و علی (ع) بود نه امام علی (ع) را می شناختند و نه از فضائل او خبر داشتند به این نمونه توجه كنید: عمرو بن عبد العزیز می گوید: در دوران نوجوانی نزد یكی از فرزندان عبقه بن مسعود قرآن می آموختم روزی در حالی كه با بچه ها بازی می كردیم و ضمن بازی علی (ع) را لعن می كردیم از كنارم گذشت و از این رفتار من خوشش نیامد داخل مسجد شد از بچه ها جدا شدم برای درس وارد مسجد شدم همین كه مرا دید برخاست و شروع به نماز خواندن كرد و به عنوان اعتراض به من نماز طولانی كرد تا اینكه نمازش تمام شد به او گفتم استاد چه شده است؟

گفت: پسرم درست شنیدم كه تو امروز علی را لعن می كردی؟!

گفتم: آری.

گفت: از كجا فهمیدی بعد از اینكه خداوند از اصحاب بدر راضی شده است بر آنان غضب كرده است تا لعن آنان جایز باشد؟

گفتم: استاد مگر علی از اهل بدر بوده است؟!

گفت: مگر نقش آفرین بدر غیر از علی كسی بوده است؟

گفتم: استاد عهد می كنیم كه دیگر علی را لعن نكنیم.

گفت: واقعا دو مرتبه او را لعن نمی كنی؟

گفتم: عهد می كنم كه نكنم.

و چون پدرم حاكم مدینه بود و نماز جمعه می خواند من هم در نماز جمعه شركت می كردم می دیدم پدرم در سخنرانی بسیار تواناست ولی وقتی به قسمتی می رسد كه می خواهد علی (ع) را لعن كند با لكنت زبان روبرو می شود. تعجب می كردم كه چرا چنین می شود تا اینكه روزی به پدرم گفتم: پدر تو فصیح ترین مردم هستی چرا در خطبه نماز جمعه وقتی به لعن این مرد می رسی لكنت زبان می گیری؟

گفت: پسرم مردمی كه پای سخنرانی ما می نشینند اگر آنچه از فضائل این مرد را كه پدرت می داند بدانند هرگز از ما پیروی نمی كنند!

این سخن پدرم در دلم نشست سخن قبلی معلم هم به یادم آمد بین خودم و خدا عهد كردم اگر روزی این قدرت بدست من بیفتد لعن او را بردارم و اكنون كه به قدرت رسدم باید این كار را می كردم.[4].









    1. شرح ابن ابی الحدید- ج 4، ص 72.
    2. شرح ابن ابی الحدید- ج 4، ص 103.
    3. شرح ابن ابی الحدید- ج 4، ص 63.
    4. شرح ابن ابی الحدید- ج 4، ص 58.